نقد کتاب کتابخانه نیمه شب
در ادامه خواهیم خواند:
Toggleنقد کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ
نقد کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ نویسنده ی انگلیسی که مخاطب کتاب هایش هم کودکان و هم بزرگسالان هستند.
بین زندگی و مرگ یک کتابخانه وجود دارد!سفری هیجان انگیز به دنیای کتاب ها ! .
نورا دختر 35 ساله داستان، تصمیم وحشتناکی می گیرد!
اگه به شما یک فرصت دیگه برای زندگی کردن میدادند تصمیم های متفاوتی می گرفتید؟ انتخاب هاتونو تغییر میدادین؟ بهتون این فرصت داده میشد که هر یک از انتخاباتونو زندگی کنید و تجربه های متفاوتی داشته باشید.
کتابخانه نیمه شب کتابی متفاوت است که شما با خواندنش دلتون میخواد جای شخصیت اصلی داستان باشید و با خودتون فکر میکنید که شما اگر جای نورا بودید در شرایط سخت و درد آور زندگیتون چه تصمیم های متفاوتی می گرفتید؟
بهترین و بدترین چیزی که میتواند در زندگی شما اتفاق بیفتد چیست؟ چه چیزی را میتوانید تغییر دهید و چه چیزی را نمیتوانید تغییر دهید؟بهترین راه برای زندگی چیست؟ سوالاتی به ظاهر ساده اما در واقع دشوار و عمیق؛ شخصیت اصلی داستان به دنبال جوابی برای تمامی این سوال هاست.
کتاب کتابخانه نیمهشب اثر مت هیگ در سال 2020 منتشر شد. این اثر با ترجمهی محمد صالح نورانی زاده از سوی انتشارات کتاب کولهپشتی در ایران به چاپ رسیده است. این داستان پس از انتشار بهسرعت مورد توجه قرار گرفت و تحسین بسیاری از افراد را به دنبال داشت. این کتاب در سال 2020 نیز توانست برندهی جایزه گودریدز از نگاه مخاطبان شود و به زبانهای مختلف ترجمه شود
مت هیگ متولد 3 ژوئیه 1975 داستاننویس و روزنامهنگار انگلیسی است. او این اثر دوستداشتنی که بهسرعت به فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز راه یافته است را براساس این ایده به نگارش درآورده است: «هرگز اهمیت بزرگ چیزهای کوچک را دست کم نگیرید.» در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«ساعتها گذشتند. نورا میخواست هدفی داشته باشد؛ چیزی که دلیلی برای بودنش باشد، اما هیچ چیز نداشت. حتی هدفی کوچک مثل تحویل گرفتن داروهای آقای بنرجی از داروخانه، اما همان را هم نداشت، چون دو روز پیش این کار را کرده بود.»
مت هیگ رمان نویس و روزنامه نگار انگلستانی است که تا کنون کتاب های داستانی و غیر داستانی زیاد برای افراد در تمام سنین نوشته است ، نکته جالبی که شاید برایتان عجیب باشد « افسردگی شدید » مت هیگ در بیست و چهار سالگی است که توانست به خوبی آن را پشت سر بگذارد و به تحصیلاتش در رشته زبان انگلیسی و تاریخ در دانشگاه ادامه دهد.
داستان کتاب کتابخانه نیمه شب
کتابخانه نیمه شب مکانی است که نورا میتواند در آن برای یک ساعت، یک روز یا یک ماه زندگیهای جدیدی را تجربه کند، با این هدف که حسرتهای گذشته را پاک کند و زندگی دلخواهش را پیدا کند.
اتفاق های دردناکی که برای نورا افتاده است باعث می شود نورا تصمیمی بگیرد و این تصمیم باعث می شود او وارد دنیایی شود تا انتخاب هایش دوباره زندگی کنید. وارد کتابخانه ای میشود که که این کتابخانه با کتابخانه های دیگر متفاوت است. این کتابخانه او را به دنیایی بین مرگ و زندگی می برد تا با انتخاب کتاب های کتابخانه مسیر های متفاوتی که در زندگی می توانسته تجربه کنه را نکرده انتخاب کنه و وارد دنیای اون کتاب بشه و برای چند ساعتی نورایی باشد که تصمیم متفاوتی گرفته است! باری یک ساعت یک روز یا چند ماه !
قسمت جالب کتاب وجود کتابی به نام کتاب حسرت است. من واقعاً برای مفهوم موجود در آن ارزش قائل هستم. بعضی از پشیمانی ها کوچک است و به راحتی فراموش می شود ، برخی دیگر بسیار عظیم هستند و بیشتر شبیه بارهای جسمی هستند. عکس العمل نورا در مواجهه با پشیمانی گذشته او واقعاً او را به عنوان یک شخصیت انسانی می کند. و من او را می پرستم! او شخصیتی سه بعدی دارد که فقط با طرح کتاب پیشرفت می کند ، به این معنی که خواننده بدون زحمت در سفر خود سرمایه گذاری می کند
این کتاب فوق العاده است اما نقاط ضعفی هم در آن دیده می شود.
کتابخانه نیمه شب مکانی است که نورا میتواند در آن برای یک ساعت، یک روز یا یک ماه زندگیهای جدیدی را تجربه کند، با این هدف که حسرتهای گذشته را پاک کند و زندگی دلخواهش را پیدا کند.
اتفاق های دردناکی که برای نورا افتاده است باعث می شود نورا تصمیمی بگیرد و این تصمیم باعث می شود او وارد دنیایی شود تا انتخاب هایش دوباره زندگی کنید. وارد کتابخانه ای میشود که که این کتابخانه با کتابخانه های دیگر متفاوت است. این کتابخانه او را به دنیایی بین مرگ و زندگی می برد تا با انتخاب کتاب های کتابخانه مسیر های متفاوتی که در زندگی می توانسته تجربه کنه را نکرده انتخاب کنه و وارد دنیای اون کتاب بشه و برای چند ساعتی نورایی باشد که تصمیم متفاوتی گرفته است! باری یک ساعت یک روز یا چند ماه !
قسمت جالب کتاب وجود کتابی به نام کتاب حسرت است. من واقعاً برای مفهوم موجود در آن ارزش قائل هستم. بعضی از پشیمانی ها کوچک است و به راحتی فراموش می شود ، برخی دیگر بسیار عظیم هستند و بیشتر شبیه بارهای جسمی هستند. عکس العمل نورا در مواجهه با پشیمانی گذشته او واقعاً او را به عنوان یک شخصیت انسانی می کند. و من او را می پرستم! او شخصیتی سه بعدی دارد که فقط با طرح کتاب پیشرفت می کند ، به این معنی که خواننده بدون زحمت در سفر خود سرمایه گذاری می کند.
نقاط ضعف کتاب کتابخانه نیمه شب
کتاب کتابخانه نیمه شب، کتاب فوق العاده است اما نقاط ضعفی هم در آن دیده می شود.
برای مثال: شخصیت نورا رفتاری کودکانه دارد که با سن شخصیت داستان خیلی هماهنگ نیست، وکتاب در شخصیت پردازی دچار ضعف است.
لازم نیست زندگی را درک کنید . شما فقط باید آن را زندگی کنید
بخش هایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
طبقات کتاب دو سمت نورا شروع به حرکت کردند. زاویههایشان عوض نمیشد. فقط افقی میلغزیدند و جابهجا میشدند. این احتمال هم بود که اصلاً طبقات حرکت نمیکنند و این کتابها هستند که جابهجا میشوند. اصلاً هم مشخص نبود که چرا یا حتی چگونه. هیچ ابزار و وسیلهای دیده نمیشد که این کار را انجام دهد. صدایی به گوش نمیرسید و کتابها هم از انتها یا ابتدای طبقات بر زمین نمیریختند. کتابها بر اساس اینکه روی کدام طبقه قرار داشتند، با سرعتی متفاوت میلغزیدند، اما هیچکدامشان خیلی سریع حرکت نمیکردند.
«چه اتفاقی داره میافته؟»
چهرهٔ خانم الم در هم رفت. قامتش را صافتر کرد، چانهاش را داخل برد، قدمی بهسمت نورا رفت و دستهایش را در هم گره کرد. «وقتشه که شروع کنی، عزیزم.»
«اگه اشکالی نداره، این رو بپرسم. چی رو شروع کنم؟»
«هر زندگی میلیونها تصمیم رو شامل میشه. بعضی از این تصمیمها بزرگ هستن و بعضی کوچیک. اما هر بار که تصمیمی گرفته میشه، نتیجه تغییر میکنه. تغییری جبرانناپذیر که بهنوبهٔ خودش موجب تغییرات دیگهای میشه. این کتابها دریچهای هستن به تمام زندگیهایی که تو میتونستی تجربه کنی.»
«چی؟»
«تعداد زندگیهایی که میتونی داشته باشی بهاندازهٔ احتمالاتیه که توی عمرت داری. توی بعضی زندگیها انتخابهای متفاوتی میکنی و اون انتخابها نتایج متفاوتی رو ایجاد میکنن. اگه فقط یه کار رو متفاوت انجام داده بودی، داستان زندگیت متفاوت میشد. همهٔ اون زندگیها هم توی کتابخونهٔ نیمهشب وجود دارن. همهشون درست بهاندازهٔ این زندگی واقعیان.»
«یعنی زندگیهای موازی؟»
«نه همیشه. بعضیهاشون بیشتر… متقاطع هستن. خب، دوست داری زندگیای رو تجربه کنی که میتونستی داشته باشی؟ دوست داری کاری رو متفاوت انجام بدی؟ چیزی هست که بخوای تغییرش بدی؟ کار اشتباهی کردهٔ؟»
جوابش آسان بود. «آره. همهچیز.»
بهنظر رسید این جوابش باعث شد بینی کتابدار قلقلک شود.
خانم الم سریع دست در آستین لباس یقهاسکیاش فروبرد تا دستمالکاغذیاش را بیرون بیاورد. بلافاصله آن را جلوی صورتش گرفت و داخلش عطسه کرد.
نورا گفت: «عافیت باشه.» و دید که چطور بهمحض تمام شدن استفادهٔ کتابدار از دستمال، جادویی عجیب آن را از توی دستانش غیب کرد.
«نگران نباش. دستمالها هم مثل زندگیها هستن. همیشه تعداد زیادی ازشون هست.» خانم الم برگشت سر حرفش. «انجام دادن فقط یک کار به شکلی متفاوت معمولاً مثل اینه که همهچیز رو متفاوت انجام بدی. هرچقدر هم که تلاش کنیم، نمیتونیم کارهایی رو که توی دوران زندگی انجام دادهیم تغییر بدیم… اما تو دیگه توی دوران زندگی نیستی. اومدی بیرون. این موقعیت رو داری که ببینی همهچیز میتونست چطور پیش بره.»
نورا در دل گفت: امکان نداره اینها واقعی باشه.
ظاهراً خانم الم میدانست او به چه فکر میکند.
«اما واقعیه، نورا سید. هرچند اون واقعیتی نیست که تو درکش میکنی. بهترین حالتی که میشه توصیفش کرد میانه هست. نه زندگیه و نه مرگ. اون زندگی واقعی که فکر میکنی نیست، اما رؤیا هم نیست. نه اینه و نه اون. خیلی کوتاه بخوام بگم، کتابخونهٔ نیمهشبه.»
طبقات که تا پیش از این آهسته حرکت میکردند متوقف شدند. نورا متوجه شد که یکی از طبقات سمت راستش، در ارتفاع شانه، فضای خالی بزرگی دارد. تمام بخشهای دیگر طبقات کاملاً و شانهبهشانه از کتاب پر بودند، اما اینجا فقط یک کتاب به پشت روی طبقهٔ سفید و نازک قرار داشت.
این کتاب برخلاف بقیهٔ کتابها نه سبز، بلکه خاکستری بود. درست به همان اندازه خاکستری که وقتی نورا نخستین بار ساختمان را از ورای مِه دید، دیوارهای سنگی خاکستری بهنظرش رسیدند.
خانم الم کتاب را از روی طبقه برداشت و به نورا داد. در نگاهش اندکی حس انتظار دیده میشد، انگار که کادوی کریسمس نورا را به او داده است.
وقتی توی دست خانم الم بود سبکتر بهنظر میرسید، اما خیلی سنگینتر از آن بود که نورا فکر میکرد. نورا شروع به باز کردن کتاب کرد.
خانم الم سر تکان داد.
+هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگیهایی رو بهت میده که میتونستی تجربهشون کنی
+«دانش واقعی آن است که بدانی هیچچیز نمیدانی.»
+«هرگز همراهی ندیدم که بهاندازهٔ تنهایی بتواند با انسان همراه شود.»
+فقط کافی است خودمان باشیم. فقط کافی است زندگی را تجربه کنیم. برای همهچیز بودن لازم نیست همهچیز را تجربه کنیم، چون همین حالا هم بیپایان هستیم.
برای خرید کتاب (خرید کتاب دانشگاهی، خرید کتاب دست دوم دانشگاهی) و همچنین فروش کتاب دست دوم (انواع کتاب هایی که مورد استفادتان نیست) وارد سایت یونی بوک شوید؛ در یونی بوک می توانید «کتابی که مورد استفادتان نیست به صورت دست دوم بفروشید و کتاب های مورد نیازتان را به صورت دست دوم با هزینه کمتری تهیه کنید!»
در هر شهری از کشور باشید می توانید به صورت آنلاین کتاب خرید و فروش انجام دهید. یونی بوک در اکثر شهرهای کشور شعبه دارد و شما می توانید در کنار خرید آنلاین به صورت حضوری کتاب خریدداری نمائید. ماننده: کتاب دست دوم در اصفهان، کتاب دست دوم در چهار محال بختیاری
عطیه سقزچی
حامی حقوق کتاب ها
دیدگاهها
Ghazal در 23 خرداد 1401 گفته:
کتاب کتابخانه نیمه شب رو موجود دارید؟
یونی بوک در 23 خرداد 1401 گفته:
سلام موجو داریم از طریق این شماره تماس واتساپ می تونید سفارش بدید 09220887047