نقد کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم
نقد کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم
کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم ،نوشته دکتر تینا سیلیگ ،مدیر اجراییِ مرکز کارآفرینی دانشگاه استنفورد است.
کتابی که آرزو میکردید در 20 سالگی خوانده بودید!
تا حالا به این فکر کرده کاش در 20 سالگی کسی شما را راهنمایی میکرد؟ خیلی از ما ها حتی تا سن 40 سالگی هم مسیرمان را مشخص نکردهایم. از تغییر کردن ترسیدهایم و هیچ وقت پا در مسیر مورد علاقه خود نگذاشتهایم.
همیشه مواجه شدن با انتخابهای بزرگ تا وقتی کسی نیست تا ما را راهنمایی کند بسیار ترسناک به نظر میرسد.
کتابی که در این مطلب مورد بررسی قرار دادهایم، کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم نوشته تینا سیلیگ است. تینا سیلیگ استاد دانشگاه استنفورد، دانشجوهای خود را هنگامی که از محیط آکادمیک به محیط حرفهای منتقل میشوند و شرایط سختی را تجربه میکنند، راهنمایی میکند.
امتیاز این کتاب در گودریدز 4 از 5 و در آمازون 4.5 از 5 است.
در ادامه همراه ما باشید تا به نقد کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم بپردازیم.
مطالب مرتبط: بهترین کتابهایی که باید خواند!
نویسنده این کتاب کیست؟
تینا سیلینگ (Tina Seelig) نویسنده، کارآفرین و استاد دانشگاه استنفورد است. او در دانشکده علوم مدیریت و مهندسی، دیزاین و خلاقیت را تدریس میکند.
درسهایی که او تدریس میکند بیشتر در مورد خلاقیت و نوآوری هستند. او در مورد تمرینهایی که در مورد خلاقیت و نوآوری به دانشجوهایش میدهد، صحبت کرده است.
تینا سیلیگ دارای مدرک دکترای عصب شناسی از دانشگاه معروف استنفورد است و امروزه او را به عنوان مدیر و کارآفرینی موفق میشناسند.
تینا سیلیگ کتابهای زیادی نوشته است. کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم از این کارآفرین موفق بسیار فروش کرد و او را به شهرت رساند.
او در مورد این کتاب نوشته است:« تمام ماجراهایی که در این کتاب به آنها اشاره کردهام در دانشگاه استنفورد اتفاق افتاده است.»
او دوره های متعددی را در زمینه ابتکار ،خلاقیت و نوآوری در دانشکده علوم مدیریتی این دانشگاه تدریس می کند.
هم چنین در سال های اخیر با نگارش چند کتاب و اجرای سخنرانیها و برپایی کارگاههای آموزشی متعدد گامی بزرگ برای ترویج نوآوری و کارآفرینی در سراسر جهان برداشته است.
نویسنده در کتاب از چی صحبت می کند؟
موضوع کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم نیز ،کارآفرینی خلاقیت، نوآوری و موفقیت در کسب و کار است.
بعضی از شرکت های مبتکر و نوآور که در این کتاب به موفقیت آن ها اشاره شده است، شامل :گوگل ،هلوت پاکارد، مایکروسافت، بی ام و ،اپل، نورداستروم، کیمبرلی کلارک والمارت می باشد .
این کتاب ماجراهای جذاب و شگفت انگیز افرادی را مطرح می کند که نویسنده این اثر در مقام استاد ،محقق ،مشاور مدیریت و مربی کارآفرینی با آنها سر و کار داشته است .
نقطه اشتراک همه این افراد آن است که بر تمام الگوها و مفروضات از پیش تعیین شده در ذهن شان خط بطلان کشیده و از چشم اندازی کاملاً متفاوت به همه چیز نگریستند ؛ همان گونه که نویسنده نیز در مقدمه کتاب می گوید هدف این کتاب آن است که عینکی را در اختیارتان قرار دهد تا از پشت آن به مسائلی که هر روز دامن گیر تان می شود بنگرید ،باور های ژرف و مرکزی را که علت اصلی مشکلات تان است و نمی گذارد از زوایای مختلف به هر چیزی بنگرید کشف کنید، استدلال های معمول و متداول تان را زیر سوال ببرید و اصول و قواعد حاکم بر زندگیتان را از نو ارزیابی کنید.
مطالب مرتبط: نقد کتاب کتابخانه نیمه شب
این کتاب به شما یاد می دهد که چگونه موقعیت های به ظاهر پیش پا افتاده و به درد نخور را به فرصتهای تبدیل کنید که هرگز در تخیل تان نمی گنجید ، و کمکتان می کند بدترین راه حل های ممکن را به فرصتی مناسب تبدیل کنید .
پس از مطالعه این کتاب ، من نیز با خود اندیشیدم ای کاش چند سال زودتر این مطالب را می دانستم .
اگر شما هم هنوز در دهه بیست زندگیتان هستید حتما این کتاب را همین الان مطالعه کنید اگر هم این دهه را گذرانده اید هر چه زودتر این کتاب را مطالعه کنید.
تینا سیلیگ این کتاب را در 9 فصل نوشته است:
فصل اول: یکی بخر دو تا ببر
فصل دوم: سیرک وارونه
فصل سوم: از چاقی بمیرید یا در قطب جنوب مایو بپوشید
فصل چهارم: لطفا کیف پولتان را بیرون آورید
فصل پنجم: چاشنی اسرار آمیز دره سیلیکون
فصل ششم: مهندسی فقط برای دختران است
فصل هفتم: لیموناد را به هلی کوپتر تبدیل کنید
فصل هشتم: از اعتبار و نیکی نامتان مراقبت کنید
فصل نهم: استاد، آیا این سوال در امتحان میآید
افراد دیگر راجع به این کتاب چه می گویند؟
گای کاواساکی موسس شرکت آل تاپ و نویسنده کتاب نظارت بر واقعیت می گوید:
بیست سالگی را فراموش کنید این همان چیزی است که آرزو می کردم همین حالا بدانم . دکتر سیلیگ با نگارش این کتاب افق های تازه ای را به روی دیدگاههای ما میگشاید و برای جذب اندیشههای بکر پویا و سازنده یاری و حمایت مان می کند.
جان تامسون، استاد دانشکده مهندسی استفورد در مورد این کتاب میگوید:
این کتاب حاوی ماجرای زندگی افرادی است که به طرز شگفت انگیزی بدترین موقعیتها را به فرصتهای مثبت تبدیل کردهاند. این افراد در پرتو ذهن هوشیار و کنجکاوشان شناختهها را رها کرده و به استقبال ناشناختهها رفتهاند.
آنها پلی زدهاند که آنان را از محدوده الگوهای کهنه و تکراری به قلمررو و طرحها و ایدههای جدید راهنمایی کرده است.
از کدام انتشاراتی این کتاب را بخرم؟
این کتاب را سه انتشاراتی ترجمه و به چاپ رساندهاند.
کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم از نشر ملیکان با ترجمه مینا صفری
کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم از نشر هامون با ترجمه محمدرضا آل یاسین
کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم از نشر آرایان ترجمه مرجان ایزدی
نمیتوان گفت کدام انتشاراتی ترجمه بهتری دارد اما ما به شما ترجمه خانم مینا صفری را برای خواندن این کتاب پیشنهاد میکنیم.
چند جمله جذاب از این کتاب را با هم بخوانیم
_ هرچه مسئله بزرگتر باشد فرصت ناشی از آن نیز بزرگتر است .
_وقتی با مشکلی روبرو هستید در واقع فرصتها پا به پای شما حرکت میکنند تا به سادگی به چنگشان آورید و شما بیشتر اوقات ندانسته دست رد به سینه شان میزنید.
_شکست بخش مهم و تفکیک ناپذیر فرایند یادگیری است.
_هر چه بیشتر شانس خود را امتحان کنید احتمال موفقیت تان بیشتر می شود به عبارتی هر چه بکوشی خوش شانس تر می شوی .
_شکست به طور قطع پدیدهای خوشایند نیست به همین دلیل همه مایلند درباره موفقیت هایشان گفت و گو کند.
_زندگی افراد موفق مملو از شکست ها، نامردی ها و فراز و نشیب هاست.
_ هرچه دامنه نگرش تان وسیعتر باشد افکار بکر و پویا آسان تر به ذهنتان خطور می کند.
سخن پایانی
اگر شما هم هنوز در دهه 20 زندگیتان هستد، آب دستتان است آن را بذارید زمین و این کتاب را مطالعه کنید. اگر هم این دهه را گذراندید، نگران نباشید این کتاب فقط مال افراد 20 ساله نیست و در هر سنی مطالعه این کتاب توصیه میشود.
خواندن این کتاب باعث میشود شما به فکر فرو بروید و خود را جای دانشجوها بگذارید و دنبال راهحلی برای مسائل گفته شده بگردید.
امیدواریم با مطاله این نقد با کتاب آشنایی بیشتری پیدا کرده باشید.
آخرین ویرایش: نویسنده نگار
دیدگاهها