نقد کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
نقد کتاب قهوه سرد آقای نویسنده نوشتهی روزبه معین
رمان قهوهی سرد آقای نویسنده، اولین اثر روزبه معین “از برجستهترین نویسندگان معاصر ایرانی” است که از ابتدای چاپ با استقبال بینظیری مواجه شد. این رمان توسط انتشارات نیماژ به چاپ 90 هم رسید و تا کنون توانسته در میان کتابهای چاپ شده در ایران، رکورد خوبی از خود به جای بگذارد. این کتاب را میتوان از داغترین اخبار حوزهی فرهنگی در ایران دانست!
این رمان در ژانر عاشقانه و معمایی نوشته شده است و نویسنده(روزبه معین) داستانی خلق کرده که خوانندگان نسل جوان به خوبی با آن ارتباط برقرار میکنند و از این رمان به خوبی یاد میکنند. البته نقدهایی نیز به کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده وارد است که در ادامهی مقاله به بررسی و تحلیل آن میپردازیم.
رمان قهوه سرد آقای نویسنده دارای پاراگرافهای جذاب، تأثیرگذار و زیبا میباشد و انتخاب مناسبی برای شروع کتابخوانی است. اولینبار این کتاب در اردیبهشت ۱۳۹۶ منتشر شد و در اولین جشن امضا، چاپ اول به پایان رسید.
نویسنده قبل از چاپ کتاب، بخشی از متن کتاب را در فضای مجازی منتشر کرده بود که این موضوع، استقبالی فوق العاده توسط مردم را به همراه داشت. امیدواریم نقد کتاب قهوه سرد آقای نویسنده برایتان مفید واقع شود.
مشخصات کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
نام اثر: قهوه سرد آقای نویسنده
نویسنده: روزبه معین
سال انتشار: ۱۳۹۶
ژانر: عاشقانه، معمایی
کشور: ایران
تعداد صفحات: ۲۲۰
خلاصهی کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
داستان دارای دو بخش اصلی است که تقریبا به موازات هم پیش میروند. بخش اول در مورد نویسندهای به نام آرمان روزبه است که از زبان خود خاطرات گذشتهاش را بیان میکند و بخش دوم از دید دانای کل به ماجرای معشوقهی سابق او که خبرنگاری ماهر و باتجربه میباشد، روایت شده است.
داستان قهوهی سرد آقای نویسنده به این شکل روایت شده که آرمان در کودکی عاشق دختری می شود که با او ۱۵ سال تفاوت سنی دارد ( دختر ۱۵ سال از نویسنده بزرگتر است) و در خانهی پیرزن همسایه، پیانو تمرین میکند که در این رفت و آمدها عاشق دختر داستان میشود.
اما این پیرزن فقط یک آهنگ بلد است. بنابراین آرمان تصمیم میگیرد نتهای موسیقی را دستکاری کند تا یادگیری پیانوی دختر داستان مدت بیشتری طول بکشد. اما سرنوشت، با آرمان کم سن و سال خیلی مهربان نبود. با مرگ پیرزن همسایه، آرمان دیگر دختر را نمیبیند. با این حال، 20 سال بعد، آرمان دختر را پیدا کرده و در کنسرت تک نوازی پیانو او شرکت میکند و ماجراهایی رخ میدهد.
نویسندهی داستان بعد از اتفاقاتی غیرمنتظره به بیمارستان روانی منتقل میشود و تا نیمی از داستان، شاهد تلاشهای او برای رهایی هستیم. این رمان در عین ساده بودن و بازی گرفتن ذهن آنها، دارای پایانی نامعلوم است که یکی از ضعفهای اساسی کتاب است.
مطلب مرتبط: نقد کتاب کنت مونت کریستو الکساندر دوما
نقد کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده
تا کنون نقدهای مثبت و منفی زیادی به این کتاب شده است. چند نمونه از آنها را در این مقالهی نقد کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده بررسی میکنیم.
نکات ظریف و ریزی که در داستان گنجانده شده است که باعث میشوند؛ خواننده مشتاقانه داستان کتاب را دنبال کند و شاید باعث شود، مخاطب برای بار دوم شروع به خواندن رمان کند. اما ویژگیهای ادبی خاصی در نثر جناب معین وجود ندارد و داستان به صورت روان، روایت می شود.
همه منتقدان از محاسن و معایب این کتاب گفته اند. اما میتوان نقطه اشتراک همه منتقدین را درباره آخر داستان دانست، چرا که آخر داستان کاملا غیر منتظره تمام میشود و به دور از انتظار است.
غلطهای املایی در کتاب “قهوهی سرد آقای نویسنده” که بیشتر به ویراستار نشر مربوط است و همچنین زبان نگارش کتاب که یکدست نیست؛ از مشکلات زبانی این اثر هستند.
مشکل اصلی داستان چیست؟ با کاراکتر هایی رو به رو هستیم که تلاشی برای شخصیت پردازی آنها نشده است و به راحتی میتوان جای کاراکترهای داستان را عوض کرد. همچنین اعمالی که هر یک از شخصیت های فرعی در طول داستان انجام میدهند، توسط سایر شخصیتها هم قابل انجام است و حذف آنها هیچ خللی در داستان ایجاد نمیکند.
بعضی از خوانندگان کتاب بیان کردهاند که این کتاب، داستانی مانند فیلمهای هندی دارد! یا اینکه میگویند دیالوگهای اوایل کتاب پر از شعار است و…. درکل برای قضاوت بهتر، باید نقد کتاب قهوه سرد آقای نویسنده توسط افراد فعال در حوزهی ادبیات را مطالعه کنیم.
دربارهی نویسندهی کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
همانطور که ابتدای مقالهی نقد کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده خواندید؛ روزبه معین نام نویسندهی این رمان است و توانسته کتابهایی با قلمی ساده و جذاب، دلنشین و گیرا برای نسل جوان به تحریر در بیاورد.
روزبه معین از سالها پیش به علت علاقهی زیادش به نویسندگی، در کلاسهای نویسندگی شرکت کرد و به این عرصه وارد شد. ایشان متولد سال 1370 میباشند و در رشتهی مهندسی شیمی تحصیل کردهاند.
این کتاب اولین اثر او در حوزه نویسندگی به شمار میرود و تا قبل از آن به جز یک نمایشنامه، اثر دیگری در کارنامهی این نویسندهی معروف مشاهده نمیشد. همچنین ایشان در دوران دبیرستان نمایش نامه مینوشته اند.
او با نوشتن کتاب قهوه سرد آقای نویسنده و انتشار گزیدههایی کوتاه از قسمتهای جذاب داستان در فضای مجازی، مخاطبان زیادی را با هدف تشویق آنها به کتابخوانی، مشتاق به خرید این کتاب کرد. معمولا تمام کتابها و رمانهای او با تیراژ بالا به چاپ رسیده و منتشر شده اند.
هنگامی که باران پیانو می نوازد، از دیگر آثار ادبی روزبه معین میباشد که بسیار مورد استقبال قرار گرفته است.
اگر از مقالهی پیش رو رضایت داشتید، نظرات خود را دربارهی نقد کتاب قهوه سرد آقای نویسنده بنویسید.
مطلب مرتبط: نقد کتاب آبنبات هل دار
متنهایی از کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
۱- عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو تو یه کافه شلوغ میمونه! اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی، باید چشمهات رو ببندی و از همه صداها بگذری و نشنویشون، بقیه صداها واست آزار دهنده میشه، صدای پچ پچ مردم، صدای خنده ها، گریه ها، صدای به هم خوردن فنجان ها، حتی صدای باد… تو واسم اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم!
۲- من این رو خیلی خوب میدونم که آدمها وقتی بزرگ میشن اگه کسی رو دوست داشته باشن، اون دوست داشتن خیلی ارزشمند میشه، منظور من از بزرگ شدن بالا رفتن سن نیست، این فهمیدن هست که آدمها رو بزرگ میکنه! اونی که تنها میمونه و فکر میکنه بزرگ میشه، اونی که سفر میکنه و از هر جایی چیزی یاد میگیره بزرگ میشه، اونی که با آدمهای مختلف حرف میزنه و سعی میکنه اونها رو درک کنه بزرگ میشه،
برای همین همیشه به این اعتقاد دارم که کسانی که زیاد کتاب میخونن میتونن آدمهای بزرگی بشن، چون اونها تنها میمونن و فکر میکنن، با داستانها به سفر میرن، چیزهای مختلف یاد میگیرن و سعی میکنن بقیه رو درک کنن. به نظر من زنها و مردهایی که کتاب میخونن و روح بزرگی دارن، دوست داشتن و دل بستن واسشون خیلی با ارزشه.
۳- بارون آدم رو به دیوونگی میرسونه، چیزی فراتر از الکل، خوب میتونه هواییت کنه تا از آشفتگیهای زمینی رها شی، حلاله حلال!
۴- هنگامی که باران میبارد، درست است که تنها قدم زدن طعم دلپذیری دارد، اما باید کسی باشد که زیر باران لبخند بر لبهایت بیاورد، موهای آشفتهات را دوست بدارد، آغوشش امن باشد و پا به پایت خیس شود. باران لذتی دارد که باید آن را دوتایی چشید و بهراستی چه کسی دوست دارد زمانی که بهترین لباسش را پوشیده، بهترین عطرش را زده و در مجللترین رستورانِ شهر نشستهاست، تنهایی غذا بخورد؟
۵- چیزی که یه مرد رو تبدیل به یه هنرمند میکنه، دوست داشتن واقعی یه زنه. به نظر من عشق بزرگترین اثر هنریه که یه هنرمند میتونه خلق کنه.
۶- تو هیچوقت نمیتونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی!
۷- رئیس گفت: «اینو خوب میدونم که هیچوقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد، مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوشهاش سنگینه، چون در غیر این صورت طرف داره به این فکر میکنه چه خزعبلاتی تحویلت بده، اگه میخواست راستش رو بگه قطعا همون اول میگفت.
۸- هرکسی شاید یه آهنگ داشته باشه که مدتها نتونه اون رو گوش بده. یه آهنگ که گذشته رو واست تداعی میکنه و دلت نمیاد اون رو پاک کنی یا بندازیش دور، میذاری اون گوشه کنارها بمونه، گاهی آهنگها لبریز از خاطره میشن و حرمت پیدا میکنن. مثل بعضی از آدمها، درسته که شاید دیگه نتونی اونها رو ببینی و باهاشون حرف بزنی، اما از زندگیت پاک نمیشن، چون فراموششدنی نیستن، اونها همیشه یه جای امن گوشهی دلت دارن.
۹- دیگه باید بیدار شی، فکر کن که همهاش یه خواب بوده، یه کابوس وحشتناک، ولی هرچی بوده تموم شده و تو هنوز زندهای… من آدمهای زیادی رو میشناسم که روزهای خیلی سختی رو گذروندن، آدمهایی که تنهایی رو دیدن، آدمهایی که شکست خوردن، آدمهایی که توی تاریکی موندن، سقوط کردن و آزار دیدن، اما دوباره روی پاهاشون وایسادن و از نو شروع کردن. وقتش رسیده که بلند شی و دست و صورتت رو بشوری و هرچیزی که آزارت میده رو فراموش کنی. فراموش کردن سخته، همه این رو می دونیم، اما این بهترین کاریه که میتونی انجام بدی.
۱۰- شبهایی هستن که کلافه روی تختت غلت میزنی، کلافه از دردِ بی داستانی! هرکسی باید یه داستان داشته باشه، یه داستان دراماتیک که بتونه واسه بقیه تعریف کنه، شبها بغلش کنه و بهش فکر کنه. البته نه که اصلا داستان نداشته باشی، داری، اما به خودت قول دادی که فراموشش کنی.
۱۱- شاید هنوز خیلی ها نمی دانند که دل سرزمین حاصلخیزی است که وقتی می آیند و بذر مهر و علاقه را در آن می کارند، آن مهر به سرعت جان می گیرد، بزرگ میشود، چنان باغی سرسبز که به آن عشق میگویند.
اما در رفتن های نابه هنگام گویی آتشی را در آن باغ رها میکنند، باغ شعله میکشد، دل می سوزد و دیگر هیچ وقت مثل آن روزها حاصلخیز نمیشود.
راز لکنت زبان سام
اگر کتاب قهوه سرد آقای نویسنده را هنوز نخواندهاید بهتر است از این بخش رد شوید.
اما اگر آن را کامل خواندهاید و کنجکاوید که راز لکنت زبان سام، که در خطوط آخر کتاب به آن اشاره شد را بدانید، این قسمت برای شماست.
آیا متوجه شدید راز لکنت زبان سام در رمان قهوه سرد اقای نویسنده چه بود؟ باید حروف اضافی لکنت سام را کنار هم گذاشت تا به این راز پی برد.
راز کتاب قهوه سرد آقای نویسنده: “وقتی که فکر می کنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع میشه.“
اگر شما هم با خواندن این مقاله مشتاق خواندن این روایت شدهاید، حتما کتاب قهوه سرد آقای نویسنده را خریداری کرده و در اوقات فراغت خود مطالعه نمایید.
همچنین اگر این کتاب را خواندهاید،
سخن آخر:
ممنون که تا انتهای مقالهی نقد کتاب قهوه سرد آقای نویسنده همراه ما بودید. انتقادات و نظرات خود را دربارهی این نوشته، برایمان کامنت کنید و دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.
یونی بوک بزرگترین سایت خرید اینترنتی کتاب نو و دست دوم در ایران میباشد. شما میتوانید در کنار تهیهی کتاب نو، کتاب دست دوم، کتاب دست دوم دانشگاهی، کتاب دست دوم پزشکی و کتاب دست دوم مذهبی و… مورد نظر خود را تهیه کنید و مطالعه فرمایید.
دیدگاهها
روژینا حسینی در 6 مهر 1401 گفته:
من این کتاب رو خوندمو میتونم بگم خیلییییییی دوسش داشتم و اصلا حس نکردم وقتمو تلف کردم! در کل نقد کتاب قهوه ی سرد اقای نویسنده رو خوب نوشتین و چیزی که باعث شد تا اخر کتاب رو بخونم همین راز لکنت زبان سام بود که آخر کتاب تازه فهمیدمش :)) در کل نقد بدی نبود مرسی ^^
زهرا فتح اللهی در 6 مهر 1401 گفته:
مرسی از بیان نظرت روژینای عزیز
خوشحال میشم کتاب هایی که دوست داری بقیه هم بخونن معرفی کنی :)))
محمد در 23 دی 1401 گفته:
میشه یه توضیح بده راز یعنی چی من نفهمیدم؟!
یونی بوک در 30 اردیبهشت 1402 گفته:
باید کتاب تا انتها بخونید تا متوجهش بشید
نیما در 21 خرداد 1402 گفته:
ولی من تا اخر کتاب رو خوندم اما چیزی دباره زاز سام نگفته بود و در آخر نا معلوم موند
یونی بوک در 7 شهریور 1402 گفته:
خیلی ممنون که باما به اشتراک گزاشتید
فریبا در 26 تیر 1402 گفته:
عرض سلام خدمت همگی
من این کتاب رو خواستم بخونم ولی به یک موضوع جالب برخوردم
وقتی ورق اول کتاب رو باز کردم با چشم عادی صفحه صاف بود ولی وقتی با گوشیم از صفحه اولش عکس گرفتم چیز خیلی جالبی دیدم
عکس یه خانومه که میخنده
دوباره از همون صفحه عکس گرفتم نیم رخ خانوم مشخص بود…. (همه اینا با دوربین گوشی مشخص بود. با چشم عادی هیچی مشخص نیس)اگر ایمیلتونو برام بفرستین عکس رو ارسال میکنم خودتون هم ببینید…
آیا این موضوع مربوط به چاپخونه انتشاراته؟ یعنی چاپخونه همچین برگه هایی رو درست کرده؟
یونی بوک در 7 شهریور 1402 گفته:
سلام چقدر جالب بله میتونید به واتساپ یونی بوک بفرستید